مریمی

مریم مینویسد

مریمی

مریم مینویسد

19

مادر با نگرانی:


هراس آن دارم که لجنزار افکارت غرقت کند


دل میخواهد جواب دهد


ولی کمی سکوت میکند تا پاک شود



آخر زلالی وجودت مرا غسل میدهند






برای مخاطب خاص نوشت :


به زلالیت ایمان دارم شبنمم


من میدونم تو توی این دنیا یک جایی هستی و داری نفس میکشی

اینا رویا نیست

واقعیته

من بلاخره به تو میرسم


دوستت دارم

دوستت دارم


هرچند که رنگ چشمانت را نمیدانم



مامان میگه تو رویا زندگی نکن

تو واقعیت ها باش


ولی من تو رویا نیستم

باور کن نیستم

رویاهام از یک جنس دیگه است

نه تو


تو با رویا فرق داری

تو واقعی هستی

واقعیه

واقعیه

واقعی