خدایا آسمانم را این روزها آبی میبینم
شکرت مهربانم
دلم میخواد بلند جیغ بکشمو شکرت کنم خدای بزرگم
چند ساعت دیگه سال 91 میاد
حال این روزای های مریمی :
این روزها مریمی کمی بی حال است
نمیدانم چرا
ولی حالو احوال خوشی ندارم
دست نوشت مریمی:
چشمهایم همه جارا به رنگ ارغوان میبیند
نمیدانم اشتباه از لنزهایم است
یا دنیا
ولی خوب میدانم که ارغوان رنگ عشق نیست
رنگ فاصله هاست
مریمی نوشت :
میدانم این روزها غیبتی بلند بالا داشته ام
بگذارید به حساب خرابی های اوضاعم
ولی خوب میشوم
چون رنگ آسمانم آبیست
ازم فاصله بگیر
تا به آتش نکشیده ام
هویتت را
اسمت را
رسمت را
دیدگاهت را
نگاهت را
هرزگی ات را
مردانگی ات را
یکهو نوشتم
نمیدونم دلیلش چیه
ولی خوشم میاد ازش
خیلی خیلی خشمگینه
دلم برایت سخت تنگ است
نمیدانم
یا تو خیلی بزرگ هستی
یا دلم خیلی کوچیک است
هیــــــــــــــــ خدا
برای مخاطب خاص نوشت :
تو کجای پس
اخه من چیکار کنم ؟
دستت را بیاور
مردانه و زنانه اش را بی خیال
دست بدهیم به رسم کودکی
قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم
رومینا نوشت :
خیلی متن قشنگیه