مریمی

مریم مینویسد

مریمی

مریم مینویسد

14







میخواهمت

خیلی خیلی میخواهمت


برای مخاطب خاصم نوشتم






امروز دلم هوس یک آب آلبالویی طبیعی کرده بود

ترش و ملس


اییییییییییییییم


دهنم آب افتاد




وقتی هوس یک چیزی میکنم

و به بابا میگم برام بگیره

یاد حرف مامان میوفتم

که یکی از فامیلامون

که حالا بماند کی

تازه با شوهرش

نامزد میکنه

بعد با هم میرن بیرون

زنه به شوهرش میگه

اینجا سوپری هست

یکدونه پفک بگیر باهم بخوریم

شوهر بیشعورشم

نه بر میداره

نه میزاره 

میگه

تو همیشه چشمات گرسنه ان


خدای من

فکرشو بکن

تو دوران نامزدی

برای اولین بار

نامزدت ازت یک چیزی بخواد

بعد تو اینطوری جوابشو بدی


چقدر زشت



متنفرم از مرد و زنی که عفت کلام نداره

بد دهنه

فحش میده

شوخی های ناجور میکنه


خیلی خیلی خیلی بدم میاد از این جور ادما


امروزم که به بابا گفتم آب آلبالو میخوام

بدون اینکه حرفی بزنه

حتی بگه چشم

یا باشه

سریع رفت چهار راه میدون بار

دوازده تا آبمیوه خانواده گرفت

به طعم های مختلف


الهی قربونش بشم که بهترین بابای دنیاست

هرچی بهش میگم دو سوته برام اماده میکنه


ولی یک نکته که این وسط هست

که با تعریف کردن این داستان موضوع باز میشه


طرز صحبت کردن با همسرته

اینکه یاد بگیری چه جوری باهاش صحبت کنی

عفت کلام داشته باشی

اینکه بهش احترام بزاری


مامان خیلی خیلی رو این موضوع حساسه

تا حالا تو این 19 سالی که باهاشون زندگی کردم

ندیدم که مامان به بابا بی احترامی کنه

یا موقعی که دعواشون میشه

دوتاییشون بهم حرف بدی بزنن

اوج دعواشون اینه که قهر میکنن

و با هم صحبت نمیکنن

بعد چند ساعت آشتی میکنن


همیشه به مهرداد و مهرانم میگه

احترام خانوماتونو نگه دارید

تا اونا احترام شمارو نگه دارن

هیچ وقت نزارید اون حرمت بینتون از بین بره



اخه کلمات به این قشنگی

گلم

عزیزم

نفسم

مهربونم

عشقم

جونم

خانومم

همسرم

مرد زندگیه من

بهترین همسر دنیا

و ...


وقتی کلامتی به این قشنگی هست

چرا از الفاظ رکیک و زشت استفاده کنیم اخه ؟


والا


پس سعی کنید همیشه با کلمه های خوشگل صداش بزنیم

یا باهاش صحبت کنیم



برای مخاطب خاص نوشت :


عزیزم

مهربونم

نفسم

خوشگلم

قربونت بشم

بهترین همسر دنیا

مردم

جونم


...



خب بسه دیگه

خسته شدم











13





برایم بنواز ماه من

برای بنواز زیبایم

 

باز سرگرم ستاره هایت شده ای ؟

ستاره هایی که چشم دیدن مرا ندارند ؟

 

آی مجنون

آی زیبا

آیا ستاره ها را از من بیشتر دوست داری ؟

آیا ستاره ها از من زیباترند؟

 

مگر نمیدانی که من به آنها حسادت میکنم؟

مگر نمیدانی که انها رو دوست ندارم ؟

 

کاش ماه نبودی

کاش از من جدا نبودی

تا ستاره هایی در کار نباشند

تا آسمانی  نباشد

تا فاصله ای بین ما نباشد

 

کاش مثل من زمینی بود

دخترکی تنها بودی

مریمی عاشق

حیرانی سرگردان

 

 

کاش ...

 

دیگر حتی نفس ها هم اجازه ی صدا کردن مریم را ندارند

همه و همه برایم ارزش رومینایی پیدا کردند

میدانستی ؟؟

مریم فقط در کلام تو مقدس بود و تمام

 

دیگر رومینا صدایم میکنند

تمام و کمال ...


12




میخندم

و این خنده

یعنی خوشحالم


دوستت دارم مخاطب خاصم



11

دیر وقت است

بیا به جای شعر گفتن

لبهایت را ببوسم

کلمه ها میخواهند بخوابند


هــــــــــــــیــــــــــــــــســــــــــــــــــــــ





یک چیزایی به ذهنم میاد که مینویسم


10

یک حس مامان بودن اومده سراغم


دلم میخواد مامان بشم 


دی



(حوصله نداشتم بحثی رو شروع کنم ولی دیدم اینو بنویسم بد نیستم)



اینطوری نگام نکنید

خبری نیست والا



مریمی باز یک فیلم نگاه کرده جو گرفتش


یک فیلم هندی بود

هرچند که از فیلم هندی متنفرم

و بیزارم از هرچی فیلم عشق و عاشقی و چرته


ولی این فیلمش بدک نبود

داشتم همینطور شبکه های ماهواره رو عوض میکردم

که این شبکه اومد

که داشت رقص هندی میزاشت


جدا از فیلماشون

خیلی اوازها و رقص هاشونو دوست دارم


خلاصه

اسم فیلمو نمیدونم

ولی در مورد عشق مادرانه بود


زنه چند سال بود بچه دار نمیشد

بعد از چند سال بلاخره بچه دار شد

و یک دختر به دنیا اورد


عاشق دخترش بود



منم یکدفعه جو گرفتم که حامله بشمو مادر بشم



واسه همین حالا میخوام موضوع بحثمو رو مادر شدنو بچه دار شدن بزارم


حسی خیلی خوبیه

و چقدر خوبه که تفاوت سنیت با بچه هات کم باشه

تا بهتر بتونی درکشون کنی


همین ...


من تجربه ی زیاد ی از مادر شدن ندارم

و نمیتونم در این مورد بحثی کنم

چه برسه که امروز هم حوصله ندارم


فقط اینو بگم موقعی بچه دار بشید

که رابطتتون به همسرتون عالی باشه

چون شنیدم که میگن بچه باعث میشه کمی از عشق و علاقه ی دو طرف کم بشه

حالا نمیدونم درست گفتن یا نه


میگم که

من تجربشو ندارم


ولی شما ریسک نکنید



برای مخاطب خاص نوشت :


خدا کنه تو یک فرد نرمال باشی

نه عاشق بچه باشی

نه مثل برادرام از بچه بیزار باشی


ادم به موقع بچه دار بشه خوبه


ولی ازت خواهش میکنم ازم زیاد بچه نخواه


یکی رو دیدم که به به زنش گفته من 4 تا بچه میخوام


به خدا چهار تا بچه زیاده


کمی منطقی فکر کن عزیزم

چهارتا خیلی خیلی زیاده


بچه خوبه

ولی به اندازش


بازم میگم

خدا کنه تو یک مردی باشی که نرمال باشه

نه زیاد بچه بخواد

نه مثل مهرداد از بچه فراری باشه


بعدشم

من میخوام وقتی که به هدف هام رسیدم بچه دار بشم

وقتی که فکر کردم واقعا میتونم واسه فرزندم مادری کنم و وقتشو دارم حامله میشم

وقتی که میدونستم تو میتونی و وقتشو داری که واسه بچمون پدری کنی حامله میشم


فدات

فعلا

9

حرفی ندارم بزنم

فقط اومدم پارازیت بدم و برم 




امروز خیلی دوست داشتم رو یک موضوع جدید

و یک مبحث جدید بحث کنم

و عقایدمو به زبون بیارم


ولی وقتی فکر میکنم میبینم یکمی بی حوصله هستم


باشه واسه یک اپ دیگه


بعدشم تو این دوروز کلی حرف زدم


خوبه تازه این وبلاگو زدم


تو دو روزه بیشتر عقایدمو به قلم آوردم


والا


بستونه دیگه




فعلا

8

چند روز پیش

یا بهتره بگم دو هفته پیش

یکی بهم پیشنهاد داد

گفت اول با هم آشنا میشیم بعد به ازدواج فکر میکنیم

و اگر تفاهم داشتیم با هم ازدواج میکنیم


البته خودش که نیومد جلو اینارو بگه


به عاطی گفته بود

عاطی هم اومد حرفاشو به من گفت


وقتی که فکر کردم

و حساب کردم

دیدم این سومین پسری که تو محیط دانشگاه منو دیده و اومده جلو

و خواستشو گفته


به عاطی گفتم باید در موردش فکر کنم


وقتی رسیدم خونه دوست داشتم جریانو به مامان بگم

ولی ترسیدم نگرانم بشه

و از فردا که میرم دانشگاه

یکسر تو دلش دلهره باشه که مریم رفت کسی مزاحمش نشه

کسی بهش پیشنهاد نده

مریم گول کسی رو نخوره

و فکرای اینجوری


واسه همین نشستم کاملا فکر کردم


دوباره تمام معیار هایی رو که داشتم رو کاغذ اوردم

و تمام چیزهایی که از اون میدونستم

و چیزهایی که فکر میکردم تو این رابطه به ضررم باشه

و به نفع من باشه

رو کاغذ نوشتم

و گذاشتم جلوم


بعضی چیزاش با هم جور در نمیومد


دوباره عمیق نشستم فکر کردم

و واسه گرفتن چندتا اطلاعات دیگه باهاش تماس گرفتم

اخه اطلاعاتم در مورد خانوادش و فرهنگشون کامل نبود

و دوست داشتم این اطالاعاتو با یک دیدو بازدید ساده به دست بیارم

و خانوادمم در جریان قرار بگیرن


به عاطی زنگیدم


گفتم اونطوری هست که الان با خانوادش پاشه بیاد خاستگاری؟

عاطی زیره خنده

گفت رومینا این هنوز درسش تموم نشده

اومده تورو دیده تو دانشگاه و خوشش اومده

حالا میخواد ببینه چه جور دختری هستی

و با هم تفاهم دارین یا نه


بهش گفتم عاطی تو که خانواده ی منو میشناسی

بی نهایت منطقی هستن

و هیچ وقت به من بی اعتماد نبودن

و نیستن

نمیخوام از اعتمادشونم سواستفاده کنم

بگو پاشه با خانوادش بیاد یک جلسه خونمون

تا خانواده همو ببینن

اگر خانواده ها همو دیدن

پسندیدن

خب باشه

منو اون اینقدر در ارتباط هستیم

تا بیشتر با هم آشنا بشیم

و همو بشناسیم

اگر به هم میخوردیم که تصمیم جدی میگیریم

اگرم نمیخوردیم که از ما بخیر

از اون به سلامت


عاطی خندیدو گفت رومی اونو با خودت مقایسه نکن

خانوادش مثل تو منطقی نیستن که بیان یک جلسه با مامانو بابات حرف بزنن


گفتم پس ولش کن عاطی جان


با تعجب گفت چرا اخه ؟

گفتم واسه اینکه من همیشه برام خانواده ی طرفم مهم بوده

و جزء اولین و مهمترین معیارهام واسه انتخاب شریک زندگیمه

وقتی که الان خودت داری میگی خانوادش مثل خانواده ما نیستن

و داری میگی خانوادشون سطح فرهنگشون به ما نمیخوره

پس واسه چی الکی خودمو گول بزنم و الاف کنم


عاطی گفت تو که نمیخوای با خانوادش باشی

میخوای با خود پسره باشی


از حرفش خوشم نیومد


بهش گفتم عاطی اینو نگو

خودت میدونی من با خانوادم چقدر صمیمی هستم

و چقدر بهشون وابسته هستم

و همین وابستگی رو میخوام با خانواده ی همسرم داشته باشم

وقتی که سطح فرهنگ ها به هم نمیخوره

نمیخوام که بهش فکر کنم

چون در آینده هم من زجر میشکشم

هم اون


عاطی حرفی نداشت بزنه

گفت باشه رومینا

تو درست میگی

من بهش میگم جوابت منفیه


منم ازش تشکر کردمو تلفنو قطع کردم


الانم این خاطره و این تجربه رو بازگو کردم

تا یک بحثی رو باز کنم

اونم در مورد خانواده است 


خانواده بی نهایت مهمه در انتخاب شریک زندگی

به قدری مهمه که حد و اندازه نداره


ثروت

شغل

در آمد

ماشین

خونه

و ...


اینا همش به دست میاد

و چیزیه که با تلاس میتونی بهشون برسی

ولی یک خانواده

رو ایمان

اعتقاد

دیدگاه

منطق

رفتار

عادت ها

و خیلی چیزا های دیگه ی فرزندشون اثر میزارن

و فرزندشونو طبق

معیار ها و عقیاد و دیدگاه خودشون بزرگ میکنن


بچه کم کم

ذره ذره

تو این خانواده بزرگ میشه

و با این طرز ایمان

با این عقاید و دیدگاه بزرگ میشه

و رفتار های خانوادش

عادت های خانوادشو الگوی خودش قرار میده

و کم کم این عادت ها و رفتارها

جزئی از زندگیش و خلق و خوی بچه میشن

و با این عقاید بزرگ میشه


و تو اینقدر توانا

و قادر نیستی

که زمانو به عقب برگردونی

و تمام نقص ها

کمبودها

اشتباهات

و خیلی چیزاهای دیگه رو درست کنی


وقتی که خانواده ی طرف مقابلت

با خانواده ی تو

در یک سطح نیستن

نباید تن به این زندگی بدی


من خودم کتاب زنان ونوسی و مردان مریخی رو خوندم

میدونم چی میگه

و کاملا حرفاشو قبول دارم

و میدونم عشق هم مهمترین رکن و اساس زندگیه


ولی اگر شما سعی کنید که همون اول

کسی رو انتخاب کنید

که در سطح و فرهنگ خانواده ی خودتون باشه

باور کنید به خیلی از مشکلاتی که قراره تو زندگی سر این موضوع پیش بیاد

خاتمه دادید

و اصلا سراغ این مشکلات نمیرید 


پس چقدر خوبه که همیشه با چشم باز انتخاب کنیم

بپسندیم

عاشق بشیم

و زندگی کنیم



خانواده واسه من یکی از مهمترین معیار های انتخاب همسر

چون دوست ندارم فردا کدورتی سر این موضوع پیش بیاد


وقتی که زندگی مشترکتو شروع میکنی

چه بخوای چه نخوای

مشکلاتی توش هست


هیچ زندگی وجود نداره که توش مشکلات نباشه

همه ی زنو شوهر ها سر یک موضوعی با هم مشکل دارن


و چقدر خوبه که تا خودت میتونی

و توانایی شو داری

طوری و به گونه ای انتخاب کنی

که از خیلی از مشکل ها خودت با انتخاب درست خودت جلوگیری کنی


یکیش همین خانواده است


تو شاید اخلاق و عقاید همسرتو زیاد نشناسی

و تا زندگیتو زیر یک سقف شروع نکردی

نفهمی که چه جور ادمیه

ولی میتونی قبل از انتخاب به خانوادش فکر کنی

و از چندتا مشکل بزرگ جلوگیری کنی



ته نوشت : 


آخ که چقدر حرف زدم

خودمم میدونم



برای مخاطب خاص نوشت :


عزیزم

طوری باید همو انتخاب کنیم که خانوادهامون به هم بخورن



(یک کلام از مادر عروس)


7

آخرین جملاتش مانند یک کودک زیبا بود

پاک بود

فراموش نشدنی بود


دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم



امروز یک نوشته ای میخوندم که داشت از معجزات این جمله حرف میزد

اینکه این جمله چقدر میتونه تو زندگی های مشترک

یا تو خانواده ها

یا تو رابطه های دوستانه

معجره ایجاد کنه


دوستت دارم



چقدر خوبه که یک زنو شوهر

این جمله رو همیشه بین خودشون مقدس نگه دارن

و همیشه ی همیشه ازش استفاده کنن


متنفرم از زن و شوهر هایی که

از این جمله زمانی استفاده میکنن که میخوان جو به نفع اونا باشه

مثل اینکه از زنشون یا شوهرشون چیزی میخوان

و این جمله رو به صورت گول زدن طرفشون استفاده میکنم


وای

اسم این کار ریا کاریه


و هیچ جرمی بالاتر از این نیست که با همسرت ریاکاری کنی و دو رو باشی براش


خب وقتی یک چیزی ازش میخوای

مثل ادم بهش بگو

چرا دیگه این جمله ی به این قشنگی رو به گند میکشی

والا ...


دوست دارم همیشه جمله رو تقدیم مخاطب خاصم کنم


یک چیزی بگم

ولی خجالت میکشم


خب دیگه

هرکسی خجالت میکشه

وقتی باهاش اونقدر صمیمی بشی

دیگه خجالت نمیکشی



برای مخاطب خاص نوشت :


مخاطب خاص مهربونم

میخوام از الان به گفتن این جمله عادت کنم

و کم کم بگم

تا خجالتم بریزه


ولی خواهش میکنم تو این آپی که کردم نخواه که بگم


الان که جلوم نیستی

و نمیشناسمت

و نمیدونم کی هستی

و فقط دارم ازت مینویسم

خجالت میکشم بگم

وای به اون روزی که جلوم باشی و من بخوام اینو بگم


البته عزیزم

فکر میکنم اون موقع

اینقدر عشق بینمون هست

که گفتن این جمله

نمیزاره سرخ بشیم

و کاملا با عشق و بدون خجالت برای هم

هزار بار

دوهزار بار

سه هزار بار

تکرارش میکنیم



تو اینطور فکر نمیکنی عزیزم ؟

6

مریمم



آهــــــــــــ


میم مالکیتت در دلم غوغا به پا میکرد



میدانستی ؟




هروقت که مامان مریمم صدام میزنه جون میگرم

یک حالی بهم دست میده که انگار تازه متولد شدم

دنیا جلو چشمام نورانی میشه

کلا حال میکنم

وقتی که مامان

بابا

مهرداد

مهران

میلاد

آرزو

آیدا

منو مریمم صدا میزنن


نمیدونین چه کیفی داره

چه لذتی داره

وقتی که اون میم مالکیت رو به زبون میارن



و ببینید که چقدر لذت خواهد داشت

وقتی که

مخاطب خاصت

عزیزت

شریکت

مهربونت

نفست

اینطوری صدات بزنه

و با عشق بگه

مریمم


اوووووووف


اون وقت فکر میکنم از خر ذوقی

جفتکی که تو هوا میزنم واس خودم






برای مخاطب خاص نوشت :


مخاطب خاصم پیدات شد همیشه مریمم صدام بزن

باشه ؟؟؟


مرسی


منم همیشه از اون میم مالکیت تو صدا زدنت استفاده میکنم عزیزم



فدات

5

امروز یک فیلم خنکی دیدم که خوشم نیومد

یعنی فیلمنامش جالب بود

ولی کار کارگردانش افتضاح بود


بعد با خودم گفتم خدا کنه فیلم نامه های بی نظیرم

یک کارگردان خوب پیدا کنه


بعد با خودم فکر کردم که ...


مامان و بابا دوست ندارن که کنارشون هستم

سراغ مشهور شدنو فیلم نامه هامو

فیلم سازی برم


منم گذاشتم این آرزوهامو وقتی عملی کنم که

یک یار مهربون و یک همدم خوب پیدا کردم


بعد با خودم گفتم شاید اونم دوست نداشته باشه که من سراغ خواسته هامو آرزوهام برم


شاید بهم بگه مریم بشین تو خونه تند و تند بچه به دنیا بیارو  بزرگشون کنو 

غذا درست کنو ...


وای

خدای من

فکر کردن به این موضوع دیووونم میکنه


به خدا ادم بی احساسی نیستم

از مادر شدن هم خوشم میاد

برعکس من عاشق بچه هستم

ولی دوست دارم به آرزوم برسم

دوست دارم پیشرفت کنم

دوست دارم به نوشته هام جون بدم


به خدا زندگی فقط بچه دار شدنو

بچه بزرگ کردن نیست


به خدا زندگی فقط خونه تمیز کردنو

مهمونی گرفتنو

غذا پختن نیست


زندگی اینه که به خواسته های خودت و شریک زندگیت احترام بزاری

و تلاش کنی که بهشون برسی

هم خودت

هم شریک زندگیت


وای

به خدا وحشتناکه فکر کردن به این موضوع که شوهرت

از اون دسته ادم هایی باشه که بگه من چهار پنج تا بچه میخوام


همیشه تو رویاهای خودم بوده که سه تا بچه داشته باشم

ولی میگم که

اینا همش رویاست


زندگی واقعی با رویا از زمین تا آسمون تفاوت داره 


بازم میگم

به خدا من ادم بی احساسی نیستم

به خدا منم دوست دارم مادر بشم

منم دوست دارم که عشق بین مادر و فرزندو تجربه کنم

منم دوست دارم نه ماه انتظارو تجربه کنم


ولی دوست دارم به آرزوهامم برسم


....


نمیدونم


فقط با تمام وجود دعا میکنم که هیچ وقت همچین شوهری نصیبم نشه

من نمیتونم دست از افکارمو نوشته هام بکشم

و فقط بچه بزرگ کنمو خونه داری کنم


دوست دارم در کنار خانه داری

و رسیدن به زندگیم

به هدف های خودمم فکر کنم


به خدا زن ها هم ادمن

احساس دارن

عقاید خودشونو دارن

افکار خودشونو دارن

منطق خودشونو دارن

آرزوهای خودشونو دارن 



با تمام وجود دعا میکنم که مخاطب خاصم یک فرد کاملا منطقی باشه

که بتونه منو درک کنه

و ازم زیاد بچه نخواد


بازم میگم

من بچه دوست دارم

من عاشق بچه هستم

ولی نه اینکه تند و تند بچه دار بشم 


خدا کنه مخاطب بهم غر نزنه که بشین کارای خونه رو بکن

بچه دار شو و بچه هاتو بزرگ کن

برو کلاس آشپزی

خیاطی و ...


بلکه ازم بخواد که سراغ هدف های زندگیم برم

ازم بخواد که تلاش کنم به آرزوهامون برسیم

به خواسته هامون برسیم

و اینقدر در کنار هم

و با هم

تلاش کنیم تا دوتایی در کنار هم به تکامل برسیم


کمکم کنه تا یک یا علی بگمو شروع کنم به ساختن فیلم هام

کمکم کنه تا به فیلم نامه هام جون بدم

کمکم کنه تا به آرزوهام برسم


خدایا

خدایا

خدایا

خدایا

ازت خواهش میکنم

ازت التماس میکنم

که یک مخاطب خاص بهم بده

خاص خاص باشه

ازت خواهش میکنم خدا

ازت میخوام که منطقی باشه

منو درک کنه

منم درکش کنم

منم جونمو براش بزارم



برای مخاطب خاص نوشت :


عزیزم

مهربونم


وقتی به هم رسیدیم

کمکم کن که به آرزوهام برسم

کمکم کن که به هدف هام برسم


منم کمکت میکنم

منم تا جایی که میتونم

کمکت میکنم که به تمام هدف ها و خواسته هات برسی


اگر تو بی منطق باشی

و فکر کنی که زن گرفتی

واسه اینکه تند و تند بچه دار بشه

بچه بزرگ کنه

برات آشپزی کنه

برات خونه رو تمیز کنه

برات مهمون داری کنه


من دق میکنم نفسم


باور کن اگر تو همچین دیدگاهی داشته باشی

من دق میکنمو میمیرم


میدونم دختر لوسی بار اومدم

ولی باور کن بی نهایت احساساتی هستم


یعنی خونه داری رو دوست دارم

بچه داری رو بی نهایت دوست دارم


ولی هرچیزی زمان خودشو داره


بزار من به هدف هام برسم 

ازت خواهش میکنم


من به کمک تو نیاز دارم

اخه وقتی که تو بشی شریک زندگیم

بشی همه چیزم

بشی سایه ی سرم

جز تو که من کسی رو ندارم


پس بزار همیشه پناه خوبی برام باشی

بزار کنارت احساس آرامش و امنیت کنم

بزار بفهمم

و احساس کنم که برات مهم هستم

و کمکم میکنی


بزار بدونم منطقی هستی

بزار برام آشکار بشه که زنو واسه بچه داری و پرستاری و کارکردن و خیلی چیزای دیگه نمیخوای


بزار فکر کنم زن گرفتی که باهاش به تکامل برسی

همونطور که من در کنار تو

با تو

به تکامل میرسمو

و از زندگی کردن با تو جون میگیرمو رشد میکنم



کمکم کن مخاطب خاصم

کمکم کن تا دوتایی به آرزوهامون برسیم


ممنونم ازت