-
43
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 23:22
ازم فاصله بگیر تا به آتش نکشیده ام هویتت را اسمت را رسمت را دیدگاهت را نگاهت را هرزگی ات را مردانگی ات را یکهو نوشتم نمیدونم دلیلش چیه ولی خوشم میاد ازش خیلی خیلی خشمگینه
-
42
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 16:30
متنفرم از مردایی که مرتب نیستن که به خودشون نمیرسن که همیشه بوی عرق میدن مردایی که لباساشون همیشه خاکی و چروکه مردایی که کفشای کثیفی دارن مردایی که شلوار های گشاد و خراب پاشون میکنه مردایی که موهاشونو شونه نمیکنن ریشاشونو نمیزنن به تمیزی خودشون اهمیت نمیدن ناخوناشونو کوتاه نمیکنن واییی چندشین این جور مردا مرد خوبه که...
-
41
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 17:41
میروم به رویایی شاید خیلی دور نجاتم ندهید صدایم نکنید به دنبالم نیایید من به نفس احتیاج دارم
-
40
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 17:06
بـدجـور مـرضی است لـبهایـت هـرچـه کـپسول ِ دوری خـوردم افــاقـه نـکرد. زیـر زبـانی اگـر بـخورم زبـانـت را آرام می شوم! بـستری ات شده ام، دکــتر دل جـهت ِ تـرخیـص، روزی سه وعـده - تــو - را تـجویـز کـرده ... صبـح هـا؛ شراب ِ لـبـت. عصرهـا؛ پـرسه دور و وَرت. شب هـا؛ سمـفونی بـا تـخـت و تـنت.
-
39
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 14:59
دلم برایت سخت تنگ است نمیدانم یا تو خیلی بزرگ هستی یا دلم خیلی کوچیک است هیــــــــــــــــ خدا برای مخاطب خاص نوشت : تو کجای پس اخه من چیکار کنم ؟
-
بازهم مینویسم از او
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 21:48
میدونین وقتی که زیاد فکر میکنم به جاهای خوب خوب میرسم به ایده هایی که شاید هیچ وقت کسی بهش فکر نکرده نمیدونم ولی دوست دارم به ایده هام نقش بدم رنگ بدم یک زندگی مشترک همونطور که همیشه گفتمو میگم میتونه جدا از رابطه ی سکس خیلی چیزای دیگه داشته باشه که شوهرتو از نظر احساسات و عشق سیراب کنه شاید این ایده ها به چشم نیان و...
-
38
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 16:44
دستت را بیاور مردانه و زنانه اش را بی خیال دست بدهیم به رسم کودکی قرار است هوای هم را بی اجازه داشته باشیم رومینا نوشت : خیلی متن قشنگیه
-
37
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 16:19
وقتی خواستن ها بوی شهوت می دهند وقتی بودن ها طعم نیاز دارند ... وقتی تنهاییها بی هیچ یادی از یار... با هر کسی پر می شوند وقتی نگاه ها... هرزه به هر سو روانه می شود وقتی غریزه ... احساس را پوشش می دهد وقتی انسان بودن ... آرزویی دست نیافتنی می شود نه دیگر نمی خواهمت ... نه تو را و نه هیچ کس دیگری را هی خدا به همه ی جوون...
-
36
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 02:03
دوست دارم پاک شود هرچه بودو هست اما ... آهـــــــــ تقصیر تو نیست من آنقدر اسمت را پر رنگ نوشته ام که پاک کردنشان کمی سخت است اگر پاک کردن کمکی نکرد برگه دفترم را پاره میکنم تا فقط خلاص شوم حتی اگر یک برگه از چند برگه زندگیم کم شود ولی می ارزد به آزادی اش به آرامشش فراموش شو فراموش شو فراموش شو همین الان به ذهنم رسید...
-
35
شنبه 24 دیماه سال 1390 00:25
چقدر هوا اینجا خوبه
-
34
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 13:29
چشمانم را مانند کودکی که با آبنبات گول میزنند با عکست قول میزنم اما فریاد دل را چه کنم ؟؟؟ این متنو رو خیلی دوست دارم هنوز جدایی و انتظار واسه یک عشق رو تجربه نکردم ولی فکر میکنم اگر یک روزی با مخاطب خاصم آشنا بشم و عاشقانه همو دوست داشته باشیم و اون بخواد بره ماموریت یا مسافرت چقدر دلم براش تنگ بشه چقدر باهاش تماس...
-
33
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 13:22
دلم میخواد اینقدر محکم تو بغلم فشارت بدم که حس کنم تا اخر عمر بهم چسبیدی و کنده نمیشی برای مخاطب خاص نوشت : دوستت دارم عزیزم
-
32
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 00:06
میخوام فردا بدون خوندن امتحان بدم ریسک زیادیه ممکنه بیوفتم ولی میرم جلو مثل یک مرد رومینا نوشت : رشتمو دوست ندارم
-
(برای او نوشت ) 31
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 00:04
-
30
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 23:55
این روزها به شدت خسته کننده است ولی زندگیمو با تمام وجود دوست دارم برای مخاطب خاص نوشت : دفعه ی بعد میخوام یک آپی بزارم که خودم شخصا موضوع شو دوست دارم کاش پیدا بشی سریع
-
29
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 02:16
چقدر بده که شوهرتو خورد کنی وقتی فکر میکنم میبینم اصلا عاطفه هنوز یک زن زندگی نیست نمیتونه محمدو خوشبخت کنه خیلی خیلی بچه است هنوز بزرگ نشده چون حرفایی میزنه کارایی میکنه که واقعا شوک میشی فکر کن جلو همه ی ما محمدو خورد میکنه از پسر های دیگه تعریف میکنه قربون صدقه ی پسر های پولدار میشه جلف بازی در میاری به محمد میگه...
-
28
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 02:08
آدما هزاران دسته هستند یکی دوتا نیستن باهم فرق دارن خدا کنه مخاطب خاص من از دسته ای باشه که بتونیم کنار هم خوب و خوش باشیم اگر این اتفاق بیوفته عالی میشه رومینا نوشت : سربسته منظورمو گفتم بفهمین دیگه
-
27
شنبه 17 دیماه سال 1390 19:13
❤ تاریکی اتـــاقـــم شــکســتــه می شــود بــا نــوری ضعـیــف . . . لــرزشـی روی تـخــتــم اتــفــاق مـیـفـتـد ! ! عاشق این صدا بــودم امــا . . . چــشــم هــایــم را مــیــمــالـــم . . . new message تـــا لــود شـود آرزو می کنــم کــاش تــو بــاشی . . . سـکــوت می کنــم ، . . . آرزوی بــی جــایــی بود جریان ماهم شده...
-
26
جمعه 16 دیماه سال 1390 02:18
ای خــــــــــــــــــدا حالمان خوب نیست چرا ؟؟
-
25
جمعه 16 دیماه سال 1390 00:51
- امروز فهمیدم مهدی (پسرخالم) تصادف کرده بیمارستانه - اصلا حوصله ی درس خوندن ندارم بعضی روزا هست که بی نهایت بی حوصله میشی طوری که حتی حوصله ی خودتم دیگه نداری والا ... دلم این روزا خیلی چیزا میخواد هر ثانیه هم فرق داره با ثانیه قبل ولی وجود مخاطب خاصم خواسته ای که هیچ وقت تغییر نمیکنه و همیشه تو لبست خواستنی هام هست...
-
24
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 21:57
اگر توانستی قلبم را بدون لمس تنم از آن خود کنی... تمام وجودم ارزانی تو باد
-
23
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 01:42
- نازنین مریم : - جانه مریم ؟ - دوستت دارم هیــــــــــــــــــ خدا
-
22
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 13:32
نفس ، نفس میخواهم برای مخاطب خاص نوشت : کاش بفهمم چه میگذرد در دلت افکارت چشمانت دستانت سرد است یا گرم ؟
-
(خصوصی ) 21
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 22:07
-
20
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 11:13
افکارم برام خیلی مهمه همین طور عقایدم ولی دیدگاهمو میتونم عوض کنم اینطور نیست ؟؟
-
19
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 01:01
مادر با نگرانی: هراس آن دارم که لجنزار افکارت غرقت کند دل میخواهد جواب دهد ولی کمی سکوت میکند تا پاک شود آخر زلالی وجودت مرا غسل میدهند برای مخاطب خاص نوشت : به زلالیت ایمان دارم شبنمم من میدونم تو توی این دنیا یک جایی هستی و داری نفس میکشی اینا رویا نیست واقعیته من بلاخره به تو میرسم دوستت دارم دوستت دارم هرچند که...
-
18
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 00:08
اوپــــــــــــــــــس محض خنده بود
-
17
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 21:43
میشنویـــــــــ؟ صدای آخرین تیک تاک های زمان بین و من و توست. نترســــــــــــ! هر آغازیـــ پایانیــــ دارد . و نه گریه ات و نه التماست و نه حتیــــــ بوسه هایتـــــ و نه .............................. ما شریک هم نبودیـــــــــم !رقیب هم بودیم. از این جور جمله های زیاد خوشم نمیاد ولی این به نظرم از بقیه کمی جذاب تر...
-
16
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 20:25
باران ببار زیاد ببار بارش تو تهی کن مرا شاید دلگیرم ازت آسمان آیا میدانستی ؟؟!
-
15
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 20:23
خسته شدم از بس به صدای موسیقی گوش دادم پس صدای نفس هایت کجاست ؟؟؟؟؟ برای مخاطب خاص نوشت : ستاره کوچولوی کی میخوای پیدا بشی تو آسمون سرنوشتم خیلی دوست دارم سریع باهات آشنا بشم